خلوت یه شب من دیوونه با این تن سرد و سرگردون
دوباره یه حس قدیمی گذشته ها رو برگردوند
تو خیالم با تو از این خیابونا عبور میکنم
پیاده تمام پیاده روها رو مرور میکنم
یکی یکی ورق میزنم خاطره ها رو عقب میبرم تو رو ببینمت بازم
مثل یه شمع تا خاموش بشم حال و هواتو نفس میکشم
اینه همه ی احساسم همه ی احساسم
ما که نزدیک بودیم با هم هر روز و هر ساعت