بگذر از کوی ما کن نظر سوی ما به هر طرف ببین چو رو کنم
در پی من دوان گشته پیر و جوان از این جنون چه گفتگو کنم
به گریه ندامتم ز انتظار بی پایه ای
چو میکند ملامتم ز جفای تو همسایه ای
چه گفتگو برای او کنم بر این بلا چگونه خو کنم
ای فرزانگان بر دیوانگان این ملامت چرا کنید کم تماشای ما کنید
از من بگذرید راه خود روید عاشقان را رها کنید کم تماشای ما کنید
مگر به شهر شما قسم شما را به خدا
جنون عاشقی تماشا دارد