یه گوشه ی این شهر یه قصه ی کوتاه
یه کوچه ی بن بست کنار یه ایستگاه
تنهام تو با من همراه
تنهام تو با منم همراه
دردامو گرفتی تا خوب باشه حالم
نذاشتی بگیره هوای خیالم
دستات آرامشم داد
دستات آرامشم داد
هیشکی نمیبینه بعد از تو میپاشم
پر میشم از خالی دیگه نمیتونم شکل خودم باشم
آینده مو بی تو ندیده میفروشم
میترسم از دوریت از اینکه برداری دستاتو از دوشم
هیشکی نمیبینه بعد از تو میپاشم
پر میشم از خالی دیگه نمیتونم شکل خودم باشم
آینده مو بی تو ندیده میفروشم
میترسم از دوریت نرو از آغوشم
تکرار اسمته تموم دفترم
این خونه بعد تو میریزه رو سرم
سایه ت کم شه بارون میشم
خاموش میشه آتیشم
هیشکی نمیبینه بعد از تو میپاشم
پر میشم از خالی دیگه نمیتونم شکل خودم باشم
آینده مو بی تو ندیده میفروشم
هیشکی نمیبینه بعد از تو میپاشم
پر میشم از خالی دیگه نمیتونم شکل خودم باشم
آینده مو بی تو ندیده میفروشم