اونی که می خواستی توو غبارا گم شد
مرغی شده و پشت حصارا گم شد
اسم تو رورو بال مرغا نوشت
رو کنده ی سبز درختا نوشت
یه روز که بارون میومد بهش گفت
یه روز دیگه رو موج دریا نوشت
دریا با موجاش اونو از خودش روند
مرغ هوا گم شده واونو گریوند
اونی که می خواستی توو غبارا گم شد
مرغی شده و پشت حصارا گم شد
باد اومد و توو جنگلا قدم زد
اسم تو رو از همه جا قلم زد
ببین جدایی چه به روزش آورد
چه سرنوشتی که براش رقم زد
اونی که می خواستی توو غبارا گم شد
مرغی شد و پشت حصارا گم شد ...