دختری کنج ویرونه تنها سربه زانو گرفته خدایا
میچکد خون دل از دو چشمش شکوه دارد ز هجران بابا
بادلی خون وبیمار وخسته روی خاک خرابه نشسته
دست خود را به پهلو گرفته همچو زهرای پهلو شکسته…
با حال پریشون شرح اسیری میکنه سه سال داره اما احساس پیری میکنه
سبک : شور
http://ninava.ir/?p=559