شب است و من کنجه تنهایی، نشسته ام شاید باز آیی
چه شود برگردی، تو که ترکم کردی
به خدا جانم را به لبم آوردی
هر شب تا به سحر می نشینم
یک هم شب تو بیا نازنینم
شاید ببینی بی تو غمگینم
یاره دیرینم بمان کنارم
گل بهارم، که من به جز تو کسی ندارم
بی خبر از دل من تو کجا رفتی