ببر به سوی شهر عاشقان تو این راز
رسان پیام ما به گوش یار جانی
بگو به داد ما برس اگر توانی
نظر به اینکه حال و روز ما خراب است
رسیدگی به وضع حال ما ثواب است
تو ساقیا بیا و چاره ای دگر کن
غم غروب دل گرفته را به در کن
تکست آهنگ حافظ از گروه پالت
چرا بخت بسته در به در نمیشه
سیاهی نمیره دست به سر نمیشه
چرا خنده از لبای بسته دوره
چرا راه شب سیاه و سوت و کوره
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
به چیدن ستاره تا کجا دویدیم
دویدیم ولی به ناکجا رسیدیم
ندیدیم ستاره گر گرفته از تب
به گوشه ای نشسته در سیاهی شب
چرا بخت بسته در به در نمیشه
سیاهی نمیره دست به سر نمیشه
چرا خنده از لبای بسته دوره
چرا راه شب سیاه و سوت و کوره
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما